معنی فارسی phaseless

B2

فاقد فاز به حالتی اشاره دارد که در آن مراحل یا فازهای مشخص وجود ندارد، بنابراین تغییرات به طور مداوم و پیوسته رخ می‌دهند.

Without distinct phases; changes occur continuously and smoothly without interruption.

example
معنی(example):

طبیعت فاقد فاز این فرآیند آن را راحت‌تر برای مدیریت کرد.

مثال:

The phaseless nature of the process made it easier to manage.

معنی(example):

در یک محیط فاقد فاز، تغییرات به صورت روان اتفاق می‌افتد.

مثال:

In a phaseless environment, changes occur smoothly.

معنی فارسی کلمه phaseless

: معنی phaseless به فارسی

فاقد فاز به حالتی اشاره دارد که در آن مراحل یا فازهای مشخص وجود ندارد، بنابراین تغییرات به طور مداوم و پیوسته رخ می‌دهند.