معنی فارسی phasemy

B1

فاز کردن به معنای تقسیم یا سازماندهی یک فرآیند به مراحل مشخص است، که معمولاً برای مدیریت بهتر به کار می‌رود.

To divide or organize a process into phases or stages for better management.

example
معنی(example):

برای فاز کردن تلاش‌هایم، نیاز دارم یک برنامه‌ریزی واضح کنم.

مثال:

To phasemy efforts, I need to outline a clear plan.

معنی(example):

او تصمیم گرفت پروژه‌اش را در مراحل فاز کند تا پیشرفت را رصد کند.

مثال:

She decided to phasemy project in stages to track progress.

معنی فارسی کلمه phasemy

: معنی phasemy به فارسی

فاز کردن به معنای تقسیم یا سازماندهی یک فرآیند به مراحل مشخص است، که معمولاً برای مدیریت بهتر به کار می‌رود.