معنی فارسی phenomenized
B1آنچه که در یک فرآیند پدیدهنگاری قرار گرفته و به آن معنا داده شده است.
Transformed in a way that highlights the essence and meaning of the experience.
- VERB
example
معنی(example):
نسخه پدیدهنگاری شده از رویداد، بینشهای عمیقتری را نمایان کرد.
مثال:
The phenomenized version of the event revealed deeper insights.
معنی(example):
پس از پدیدهنگاری، تجربه مفهوم جدیدی یافت.
مثال:
Once phenomenized, the experience took on a new significance.
معنی فارسی کلمه phenomenized
:
آنچه که در یک فرآیند پدیدهنگاری قرار گرفته و به آن معنا داده شده است.