معنی فارسی philatelical
B1مربوط به مطالعات و فعالیتهای مربوط به تمبرها و جمعآوری آنها است.
Relating to the study and collection of stamps.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک علاقه فیلاتلیک دارد که در طول سالها رشد کرده است.
مثال:
He has a philatelical interest that has grown over the years.
معنی(example):
جامعه فیلاتلیک معمولاً اطلاعات خود را از طریق انجمنهای آنلاین به اشتراک میگذارد.
مثال:
The philatelical community often shares knowledge through online forums.
معنی فارسی کلمه philatelical
:
مربوط به مطالعات و فعالیتهای مربوط به تمبرها و جمعآوری آنها است.