معنی فارسی philomathical
C1بلندپروازی در یادگیری و آموزش، علاقه به کسب دانش و تحصیلات.
Relating to or having a love of learning.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او طبیعتی فیلوماستیک دارد و همیشه مشتاق به یادگیری است.
مثال:
She has a philomathical nature, always eager to learn.
معنی(example):
علاقههای فیلوماستیک او دامنه وسیعی از موضوعات را در بر میگیرد.
مثال:
His philomathical interests cover a wide range of subjects.
معنی فارسی کلمه philomathical
:
بلندپروازی در یادگیری و آموزش، علاقه به کسب دانش و تحصیلات.