معنی فارسی phlegmless
B1بدون خلط، به وضعیتی گفته میشود که در آن هیچ ترشحات غلیظی وجود ندارد.
Lacking mucus; free of phlegm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
از زمانی که حالش بهتر شده، سرفهاش بدون خلط است.
مثال:
Since he got better, his cough is phlegmless.
معنی(example):
صدای بدون خلط شنیدن آن را آسانتر کرده بود.
مثال:
The phlegmless sound made it easier to listen.
معنی فارسی کلمه phlegmless
:
بدون خلط، به وضعیتی گفته میشود که در آن هیچ ترشحات غلیظی وجود ندارد.