معنی فارسی phlegmy

B1

خلطی، به موقعیتی گفته می‌شود که در آن ترشحات زیاد و غلیظ در گلو وجود داشته باشد.

Having or characterized by mucus; thick and sticky.

example
معنی(example):

او به دلیل سرماخوردگی سرفه ای خلطی داشت.

مثال:

He had a phlegmy cough from his cold.

معنی(example):

هوا در اتاق خلطی و ناراحت‌کننده به نظر می‌رسید.

مثال:

The air in the room felt phlegmy and uncomfortable.

معنی فارسی کلمه phlegmy

: معنی phlegmy به فارسی

خلطی، به موقعیتی گفته می‌شود که در آن ترشحات زیاد و غلیظ در گلو وجود داشته باشد.