معنی فارسی phlogistonism
B1نظریهای قدیمی درباره احتراق و سوختن که به وجود یک عنصر نامرئی به نام فلوژیستون وابسته بود.
An outdated theory that proposed combustion was caused by a substance called phlogiston.
- NOUN
example
معنی(example):
فلسفه فلوژیستون یک نظریه درباره احتراق بود که اکنون منسوخ شده است.
مثال:
Phlogistonism was a theory about combustion that is now outdated.
معنی(example):
بحث در مورد فلوژیستون به پیشرفتهای شیمی کمک کرد.
مثال:
The debate over phlogistonism contributed to advances in chemistry.
معنی فارسی کلمه phlogistonism
:
نظریهای قدیمی درباره احتراق و سوختن که به وجود یک عنصر نامرئی به نام فلوژیستون وابسته بود.