معنی فارسی phoniest
B2غیرواقعیترین، توصیف چیزی که از نظر غیرواقعی بودن بالاترین درجه را داشته باشد.
The most false or deceptive.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Fraudulent; fake; having a misleading appearance.
مثال:
A good jeweler should be able to tell a real stone from a phony one.
example
معنی(example):
او غیرواقعیترین لبخندی که تا به حال دیدهام را زد.
مثال:
She gave the phoniest smile I have ever seen.
معنی(example):
رفتار غیرواقعی او همه را ناراحت کرد.
مثال:
His phoniest behavior made everyone uncomfortable.
معنی فارسی کلمه phoniest
:
غیرواقعیترین، توصیف چیزی که از نظر غیرواقعی بودن بالاترین درجه را داشته باشد.