معنی فارسی phosphoresce
B1فسفرس کردن، پدیدهای که در آن یک ماده پس از دریافت انرژی، نور خود را به مدت زمان قابل توجهی ادامه میدهد.
To emit light after being energized, typically for a longer duration than fluorescence.
- verb
verb
معنی(verb):
To exhibit phosphorescence
example
معنی(example):
برخی از مواد میتوانند فسفرس کند و ساعتها درخشند.
مثال:
Some materials can phosphoresce and glow for hours.
معنی(example):
پس از تماس با نور، رنگ در تاریکی فسفرس میشود.
مثال:
After exposure to light, the paint would phosphoresce in the dark.
معنی فارسی کلمه phosphoresce
:
فسفرس کردن، پدیدهای که در آن یک ماده پس از دریافت انرژی، نور خود را به مدت زمان قابل توجهی ادامه میدهد.