معنی فارسی photoing

B1

عکس‌برداری، عمل ثبت و تولید عکس‌ها.

The act of taking photographs.

verb
معنی(verb):

To take a photograph of.

example
معنی(example):

من از عکاسی از طبیعت در حین پیاده‌روی لذت می‌برم.

مثال:

I enjoy photoing nature during my hikes.

معنی(example):

او هر غروب در حال عکاسی از غروب است.

مثال:

He is photoing the sunset every evening.

معنی فارسی کلمه photoing

: معنی photoing به فارسی

عکس‌برداری، عمل ثبت و تولید عکس‌ها.