معنی فارسی phyllomorphic
B1فیلومورفیک به توصیف یا نمایش ویژگیهای شبیه به برگ اشاره دارد.
Relating to or resembling leaf-like structures.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک طراحی فیلومورفیک شکل برگها را تقلید میکند.
مثال:
A phyllomorphic design mimics the shape of leaves.
معنی(example):
هنرمندان معمولاً از عناصر فیلومورفیک در آثار خود استفاده میکنند.
مثال:
Artists often use phyllomorphic elements in their work.
معنی فارسی کلمه phyllomorphic
:
فیلومورفیک به توصیف یا نمایش ویژگیهای شبیه به برگ اشاره دارد.