معنی فارسی phys
B1فیز، وضعیت یا حالت یک ماده که در علم فیزیک به آن اشاره میشود.
Refers to the physical state or properties of a material discussed in physical sciences.
- NOUN
example
معنی(example):
فیز ماده معمولاً در دایرههای علمی مورد بحث قرار میگیرد.
مثال:
The phys of the matter is often debated in scientific circles.
معنی(example):
درک فیز به ما کمک میکند تا مفاهیم پیچیده در فیزیک را درک کنیم.
مثال:
Understanding the phys helps us grasp complex concepts in physics.
معنی فارسی کلمه phys
:
فیز، وضعیت یا حالت یک ماده که در علم فیزیک به آن اشاره میشود.