معنی فارسی physiopsychic

B1

فیزیوشناختی، مرتبط با تداخل و تعامل بین جنبه‌های فیزیکی و روانی در انسان.

Relating to the interrelation between physical and psychological aspects.

example
معنی(example):

رویکرد فیزیوشناختی به عوامل فیزیکی و روانی در سلامتی توجه می‌کند.

مثال:

The physiopsychic approach considers both physical and psychological factors in health.

معنی(example):

او پدیده‌های فیزیوشناختی که بر احساسات انسانی تأثیر می‌گذارد را مطالعه می‌کند.

مثال:

He studies physiopsychic phenomena that affect human emotions.

معنی فارسی کلمه physiopsychic

: معنی physiopsychic به فارسی

فیزیوشناختی، مرتبط با تداخل و تعامل بین جنبه‌های فیزیکی و روانی در انسان.