معنی فارسی physiosophy

C2

فیزیوسوفی به بررسی اصول فلسفی در علم فیزیولوژی و روش‌های فهم عمیق‌تری از انسان و رفتارهای انسانی می‌پردازد.

A philosophical approach to understanding human physiology and existence.

example
معنی(example):

فیزیوسوفی فلسفه و فیزیولوژی را برای بررسی وجود انسان ترکیب می‌کند.

مثال:

Physiosophy combines philosophy and physiology to explore human existence.

معنی(example):

در مطالعاتش، او مفاهیم جدیدی از فیزیوسوفی را برای علوم مدرن معرفی کرد.

مثال:

In her studies, she introduced new concepts of physiosophy for modern science.

معنی فارسی کلمه physiosophy

: معنی physiosophy به فارسی

فیزیوسوفی به بررسی اصول فلسفی در علم فیزیولوژی و روش‌های فهم عمیق‌تری از انسان و رفتارهای انسانی می‌پردازد.