معنی فارسی picayunishly

B2

به شکل جزئی نگر، به طور غیرضروری بر جزئیات بی‌اهمیت تأکید کردن.

In a manner overly concerned with trivial details.

example
معنی(example):

او picayunishly صحبت می‌کرد و بر مسائل بی‌اهمیت تمرکز می‌کرد.

مثال:

He spoke picayunishly, focusing on trivial matters.

معنی(example):

آنها picayunishly درباره رنگ دستمال سفره در شام بحث کردند.

مثال:

They picayunishly debated the color of the napkins at dinner.

معنی فارسی کلمه picayunishly

: معنی picayunishly به فارسی

به شکل جزئی نگر، به طور غیرضروری بر جزئیات بی‌اهمیت تأکید کردن.