معنی فارسی pickaxed

B1

عملی که با استفاده از بیلچه سنگ یا زمین را می‌شکنند.

The past tense of pickax; to have broken ground or rock with a pick-axe.

verb
معنی(verb):

To use a pickaxe.

example
معنی(example):

آن‌ها با بیلچه‌ها سنگ‌ها را کندند تا جاده‌ ای بسازند.

مثال:

They pickaxed the rocks to make way for the road.

معنی(example):

کارگران قبل از بازرسی، آن منطقه را با بیلچه کندند.

مثال:

The workers had pickaxed the area before the survey.

معنی فارسی کلمه pickaxed

: معنی pickaxed به فارسی

عملی که با استفاده از بیلچه سنگ یا زمین را می‌شکنند.