معنی فارسی picoting

B1

فعل پیکوت به معنای فعل حال پیکوت کردن.

The ongoing action of drawing or painting.

example
معنی(example):

او از پیکوت کردن مکان‌های مورد علاقه‌اش لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys picoting her favorite places.

معنی(example):

پیکوت کردن به او این امکان را می‌دهد که احساساتش را بیان کند.

مثال:

Picoting allows her to express her feelings.

معنی فارسی کلمه picoting

: معنی picoting به فارسی

فعل پیکوت به معنای فعل حال پیکوت کردن.