معنی فارسی picturably
B1به صورت قابل تصویرسازی، به گونهای که بتوان آن را در شکل تصویر تجسم کرد.
In a manner that can be represented in a picture.
- ADVERB
example
معنی(example):
این صحنه میتواند به صورت تصویرسازیشده در کلمات توصیف شود.
مثال:
The scene can be picturably described in words.
معنی(example):
او احساساتش را به صورت تصویرسازیشده بیان کرد.
مثال:
He expressed his feelings picturably.
معنی فارسی کلمه picturably
:
به صورت قابل تصویرسازی، به گونهای که بتوان آن را در شکل تصویر تجسم کرد.