معنی فارسی piddlingly
B1به معنی کوچک و ناچیز بودن یا به طرز بیاهمیت عمل کردن است.
In a trivial or insignificant manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در مواجهه با چالش بهطور ناچیزی عمل کرد.
مثال:
He acted piddlingly when faced with the challenge.
معنی(example):
این پروژه نسبت به کارهای دیگرشان بهطرز ناچیزی کوچک بود.
مثال:
The project was piddlingly small compared to their other work.
معنی فارسی کلمه piddlingly
:
به معنی کوچک و ناچیز بودن یا به طرز بیاهمیت عمل کردن است.