معنی فارسی pieceless
B1بدون قطعه، واژهای که به چیزهایی اشاره دارد که معمولاً به قطعات تقسیم نمیشود.
Having no pieces; refers to something that is not made up of separate parts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این پازل بدون قطعه بود و تمام کردن آن غیرممکن بود.
مثال:
The puzzle was pieceless, making it impossible to complete.
معنی(example):
آنها یک طراحی بدون قطعه برای نصب هنری ایجاد کردند.
مثال:
They created a pieceless design for the art installation.
معنی فارسی کلمه pieceless
:
بدون قطعه، واژهای که به چیزهایی اشاره دارد که معمولاً به قطعات تقسیم نمیشود.