معنی فارسی pili
B1پیلی، ساختار مویی یا رشتهای شکل که بر روی برخی باکتریها قرار دارد و برای چسبیدن به سطوح و دیگر سلولها به کار میرود.
Hair-like structures on bacteria that assist with adhesion and motility.
- NOUN
example
معنی(example):
پیلیها ساختارهایی هستند که بر روی سطح برخی از باکتریها یافت میشوند.
مثال:
Pili are structures found on the surface of some bacteria.
معنی(example):
دانشمندان به مطالعه پیلها میپردازند تا بفهمند چگونه باکتریها به سطوح چسبیده میشوند.
مثال:
Scientists study pili to understand how bacteria attach to surfaces.
معنی فارسی کلمه pili
:
پیلی، ساختار مویی یا رشتهای شکل که بر روی برخی باکتریها قرار دارد و برای چسبیدن به سطوح و دیگر سلولها به کار میرود.