معنی فارسی pillowing
B1عمل قرار دادن سر یا بدن بر روی بالش یا سطح نرم به منظور احساس راحتی و آرامش.
The act of resting on a pillow or soft surface.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To rest as on a pillow.
noun
معنی(noun):
Material used to make pillows.
example
معنی(example):
عمل گذاشتن سر روی بالش میتواند به شما کمک کند تا آرام شوید.
مثال:
The act of pillowing your head can help you relax.
معنی(example):
در حین تماشای تلویزیون دراز کشیدن روی بالش عملی رایج است.
مثال:
Pillowing while watching TV is a common practice.
معنی فارسی کلمه pillowing
:
عمل قرار دادن سر یا بدن بر روی بالش یا سطح نرم به منظور احساس راحتی و آرامش.