معنی فارسی pincette

B1

انبرک، ابزاری کوچک و دقیق برای گرفتن یا دستکاری اشیاء کوچک.

A small tool used for picking up or manipulating tiny items with precision.

example
معنی(example):

او از یک انبرک برای برداشتن دقت خرده چوب استفاده کرد.

مثال:

She used a pincette to carefully remove the splinter.

معنی(example):

یک انبرک برای کارهای دقیق در جراحی مفید است.

مثال:

A pincette is helpful for precise tasks in surgery.

معنی فارسی کلمه pincette

: معنی pincette به فارسی

انبرک، ابزاری کوچک و دقیق برای گرفتن یا دستکاری اشیاء کوچک.