معنی فارسی pinchingly
B1به طور زننده و تند، به جزئیاتی بسیار منفی و خنک اشاره دارد.
In a manner that is sharply critical or hurtful.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تند درباره رفتار ناعادلانه صحبت کرد.
مثال:
She spoke pinchingly about the unfair treatment.
معنی(example):
باد سوزان و سرد باعث لرزش همه شد.
مثال:
The pinchingly cold wind made everyone shiver.
معنی فارسی کلمه pinchingly
:
به طور زننده و تند، به جزئیاتی بسیار منفی و خنک اشاره دارد.