معنی فارسی pinguedinous
B2پینگودینوس به معنی چاق و گرد، به خصوص در ارتباط با چیزی که چربی یا غلظت بالایی دارد.
Describing something that is fat or having a plump appearance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او کیک را به دلیل بافت غنی و خامهای آن به عنوان پینگودینوس توصیف کرد.
مثال:
He described the cake as pinguedinous because of its rich and creamy texture.
معنی(example):
ماهیت پینگودینوس سس، آن را برای پاستا مناسب کرد.
مثال:
The pinguedinous nature of the sauce made it perfect for pasta.
معنی فارسی کلمه pinguedinous
:
پینگودینوس به معنی چاق و گرد، به خصوص در ارتباط با چیزی که چربی یا غلظت بالایی دارد.