معنی فارسی pinky rings
A2حلقهای که معمولاً در انگشت کوچک پوشیده میشود و میتواند نمادی از ثروت یا سبک فردی باشد.
A ring that is typically worn on the little finger.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک حلقه کوچک در انگشت پنجم دست راستش گذاشت.
مثال:
He wore a pinky ring on his right hand.
معنی(example):
حلقههای کوچک غالباً با استایل و مد مرتبط هستند.
مثال:
Pinky rings are often associated with style and fashion.
معنی فارسی کلمه pinky rings
:
حلقهای که معمولاً در انگشت کوچک پوشیده میشود و میتواند نمادی از ثروت یا سبک فردی باشد.