معنی فارسی pinnisected

B1

شکافته‌شده، در مورد چیزی که قبل از طبخ یا آزمایش خرد شده است.

Having been cut or dissected, particularly in reference to fish.

example
معنی(example):

ماهی برای آماده‌سازی شام شکافته شد.

مثال:

The fish was pinnisected for dinner preparation.

معنی(example):

او نمونه‌ها را برای تجزیه و تحلیل شکافت.

مثال:

He pinnisected the samples for analysis.

معنی فارسی کلمه pinnisected

: معنی pinnisected به فارسی

شکافته‌شده، در مورد چیزی که قبل از طبخ یا آزمایش خرد شده است.