معنی فارسی pipelaying
B1فرایند نصب لولهها که شامل برنامهریزی، حفاری و قرار دادن لولهها میشود.
The process of installing pipes, which includes planning, digging, and placing pipes.
- NOUN
example
معنی(example):
فرآیند لولهگذاری بیشتر از حد انتظار به خاطر بدی آبوهوا طول کشید.
مثال:
The pipelaying process took longer than expected due to bad weather.
معنی(example):
لولهگذاری نیاز به برنامهریزی دقیق و اجرای مناسب دارد.
مثال:
Pipelaying requires careful planning and execution.
معنی فارسی کلمه pipelaying
:
فرایند نصب لولهها که شامل برنامهریزی، حفاری و قرار دادن لولهها میشود.