معنی فارسی piquantly
B2پیقوانتلی، به طرز تند و جذاب و پر انرژی؛ عموماً برای توصیف طعم یا روش بیان استفاده میشود.
In a sharply stimulating or exciting manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
غذا با یک سس تند و دلچسب سرو شد.
مثال:
The food was served piquantly with a zesty sauce.
معنی(example):
او به صورت تند و جذاب صحبت کرد و همه را درگیر کرد.
مثال:
She spoke piquantly, keeping everyone engaged.
معنی فارسی کلمه piquantly
:
پیقوانتلی، به طرز تند و جذاب و پر انرژی؛ عموماً برای توصیف طعم یا روش بیان استفاده میشود.