معنی فارسی piscatorially
B1به طرز مرتبط با ماهیگیری یا تحقیقات مرتبط با آن اشاره دارد.
In a manner that relates to fishing or the study of fish.
- ADVERB
example
معنی(example):
جشنواره به صورت ماهیگیری برگزار شد و بسیاری از غذاهای دریایی سرو شد.
مثال:
The festival was celebrated piscatorially, with many fish dishes.
معنی(example):
آنها در مورد مکانهای مهم از نظر ماهیگیری در منطقه بحث کردند.
مثال:
They discussed the piscatorially significant sites in the region.
معنی فارسی کلمه piscatorially
:
به طرز مرتبط با ماهیگیری یا تحقیقات مرتبط با آن اشاره دارد.