معنی فارسی placcate

B1

تسکین دادن، آرام ساختن یا کاهش دادن ناراحتی.

To calm or pacify someone; to soothe.

example
معنی(example):

آنها تلاش کردند تا دوستان ناراحت خود را تسکین دهند.

مثال:

They tried to placcate their upset friend.

معنی(example):

این مداخله به منظور تسکین وضعیت بود.

مثال:

The intervention was meant to placcate the situation.

معنی فارسی کلمه placcate

: معنی placcate به فارسی

تسکین دادن، آرام ساختن یا کاهش دادن ناراحتی.