معنی فارسی placewoman

B1

زن محلی، زنی که در یک جامعه یا محله خاص مسئولیت‌هایی را بر عهده دارد.

A woman who occupies a particular position or role in a specific place.

example
معنی(example):

زن محلی گل‌ها را به طرز زیبایی چید.

مثال:

The placewoman arranged the flowers beautifully.

معنی(example):

در زمان‌های قدیم، یک زن محلی بر رویدادهای محلی نظارت می‌کرد.

مثال:

In old times, a placewoman would oversee local events.

معنی فارسی کلمه placewoman

: معنی placewoman به فارسی

زن محلی، زنی که در یک جامعه یا محله خاص مسئولیت‌هایی را بر عهده دارد.