معنی فارسی plainsoled

B1

کفش‌های بدون پاشنه یا سهولت در پوشیدن.

Shoes that have a flat sole without any elevation.

example
معنی(example):

او کفش‌های ساده را برای راحتی پوشید.

مثال:

She wore plainsoled shoes for comfort.

معنی(example):

بوت‌های ساده برای کوهنوردی عالی بودند.

مثال:

The plainsoled boots were perfect for hiking.

معنی فارسی کلمه plainsoled

: معنی plainsoled به فارسی

کفش‌های بدون پاشنه یا سهولت در پوشیدن.