معنی فارسی planchets

B2

پلانچت، قطعه‌ای نازک از فلز که به طور خاص برای ساخت سکه‌ها برش داده می‌شود.

A thin metal disc that is prepared for coin minting.

noun
معنی(noun):

A flat disk of metal used as a blank for stamping a coin.

example
معنی(example):

ضرابخانه چندین پلانچت برای سکه‌های جدید تولید کرد.

مثال:

The mint produced several planchets for the new coins.

معنی(example):

او پلانچت‌ها را با دقت بررسی کرد قبل از اینکه طراحی را تأیید کند.

مثال:

She examined the planchets closely before approving the design.

معنی فارسی کلمه planchets

: معنی planchets به فارسی

پلانچت، قطعه‌ای نازک از فلز که به طور خاص برای ساخت سکه‌ها برش داده می‌شود.