معنی فارسی plangently

B2

به گونه‌ای تلخ، به معنای بیان احساسات عمیق و تأثیرگذار، به ویژه در زمینه غم و اندوه.

In a manner that evokes deep emotions, often related to sorrow.

example
معنی(example):

او با تلخی دربارهٔ پشیمانی‌هایش صحبت کرد.

مثال:

He spoke plangently about his regrets.

معنی(example):

این شعر به طرز تلخی زیبا بود و اشک را بر می‌انگیخت.

مثال:

The poem was plangently beautiful, evoking tears.

معنی فارسی کلمه plangently

: معنی plangently به فارسی

به گونه‌ای تلخ، به معنای بیان احساسات عمیق و تأثیرگذار، به ویژه در زمینه غم و اندوه.