معنی فارسی planimetry
B1پلانیمتری، علم یا فن اندازهگیری مساحت در سطوح دو بعدی.
The measurement of planar surfaces and areas.
- NOUN
example
معنی(example):
پلانیمتری برای اندازهگیری مساحتها بر روی سطوح صاف استفاده میشود.
مثال:
Planimetry is used to measure areas on flat surfaces.
معنی(example):
پلانیمتری این زمین برای نقشهبرداری محاسبه شد.
مثال:
The planimetry of the field was calculated for the land survey.
معنی فارسی کلمه planimetry
:
پلانیمتری، علم یا فن اندازهگیری مساحت در سطوح دو بعدی.