معنی فارسی plasmodesmic

B1

مربوط به پلاسما دسم، و اشاره به فرایندها و انتقالات در بافت‌های گیاهی.

Pertaining to plasmodesmata, especially in the context of molecular transport.

example
معنی(example):

حمل و نقل پلاسما دسمی برای سلامت گیاه ضروری است.

مثال:

Plasmodesmic transport is essential for plant health.

معنی(example):

شبکه پلاسما دسمی برای توزیع مواد مغذی حیاتی است.

مثال:

The plasmodesmic network is crucial for nutrient distribution.

معنی فارسی کلمه plasmodesmic

: معنی plasmodesmic به فارسی

مربوط به پلاسما دسم، و اشاره به فرایندها و انتقالات در بافت‌های گیاهی.