معنی فارسی plasticity
B2خصوصیتی از مواد که به آنها اجازه می‌دهد تغییر شکل دهند بدون اینکه شکسته شوند.
A property of materials that allows them to undergo significant deformation without breaking.
- noun
noun
معنی(noun):
The quality or state of being plastic.
معنی(noun):
The property of a solid body whereby it undergoes a permanent change in shape or size when subjected to a stress exceeding a particular value (the yield value)
example
معنی(example):
قابلیت پلاستیک خاک رس به هنرمندان این امکان را می‌دهد تا به راحتی آن را شکل دهند.
مثال:
The plasticity of clay allows artists to shape it easily.
معنی(example):
قابلیت پلاستیک یک ویژگی مهم در علم مواد است.
مثال:
Plasticity is an important property in materials science.
معنی فارسی کلمه plasticity
:
خصوصیتی از مواد که به آنها اجازه می‌دهد تغییر شکل دهند بدون اینکه شکسته شوند.
