معنی فارسی plasty
B2نوعی جراحی که به تغییر و اصلاح بخشهای مختلف بدن کمک میکند.
A type of surgery that involves the reconstruction or alteration of the human body.
- NOUN
example
معنی(example):
جراحی پلاستیک، که به عنوان پلاستی نیز شناخته میشود، میتواند ظاهر را بهبود بخشد.
مثال:
Plastic surgery, also known as plasty, can enhance appearance.
معنی(example):
او برای ترمیم یک زخم جراحی پلاستی انجام داد.
مثال:
She underwent plasty to repair a scar.
معنی فارسی کلمه plasty
:
نوعی جراحی که به تغییر و اصلاح بخشهای مختلف بدن کمک میکند.