معنی فارسی platic
B1به نوعی از طراحی یا ساختار گفته میشود که به سادگی یا از لحاظ ظاهری وسعت پیدا کرده باشد.
Referring to a design approach that is broad or simplistically expanded.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح پلاتیک ماده آن را برای بستهبندی ایدهآل کرد.
مثال:
The platic surface of the material made it ideal for packaging.
معنی(example):
یک رویکرد پلاتیک میتواند فرایند طراحی را ساده کند.
مثال:
A platic approach can simplify the design process.
معنی فارسی کلمه platic
:
به نوعی از طراحی یا ساختار گفته میشود که به سادگی یا از لحاظ ظاهری وسعت پیدا کرده باشد.