معنی فارسی platinised

B1

به سطحی که پلاتینه شده و حالتی براق و مقاوم دارد اشاره دارد.

Describes an object that has been coated with platinum.

verb
معنی(verb):

To coat with platinum.

example
معنی(example):

سطح پلاتینه شده بسیار بازتابنده بود.

مثال:

The platinised surface was highly reflective.

معنی(example):

پس از پلاتینه شدن، اجزاء عملکرد بهتری از خود نشان دادند.

مثال:

After being platinised, the components showed improved performance.

معنی فارسی کلمه platinised

: معنی platinised به فارسی

به سطحی که پلاتینه شده و حالتی براق و مقاوم دارد اشاره دارد.