معنی فارسی platinising
B1فرایند اضافه کردن پلاتین به سطح تجهیزات برای ارتقا عملکرد.
The act of applying platinum to enhance or protect an item.
- verb
verb
معنی(verb):
To coat with platinum.
example
معنی(example):
پلاتینه کردن ظروف آشپزخانه عمر آنها را افزایش میدهد.
مثال:
Platinising the cookware makes it last longer.
معنی(example):
آنها در حال پلاتینه کردن فنآوری خود برای بهبود کارایی هستند.
مثال:
They are platinising their technology to improve efficiency.
معنی فارسی کلمه platinising
:
فرایند اضافه کردن پلاتین به سطح تجهیزات برای ارتقا عملکرد.