معنی فارسی platly

B1

به شیوه‌ای کلیشه‌ای یا بی‌احساس.

In a manner that is dull or lacking in emotion.

example
معنی(example):

او به سوال به‌طور کلیشه‌ای و بی‌احساس پاسخ داد.

مثال:

He answered the question platly, showing no emotion.

معنی(example):

سخنان کلیشه‌ای‌اش هیچ عمقی نداشت.

مثال:

Her platly spoken words lacked any depth.

معنی فارسی کلمه platly

: معنی platly به فارسی

به شیوه‌ای کلیشه‌ای یا بی‌احساس.