معنی فارسی play havoc with

B2

ایجاد اختلال و بی‌نظمی در چیزی.

To cause a lot of damage or disorder to something.

example
معنی(example):

طوفان برنامه‌های سفر ما را به هم می‌زند.

مثال:

The storm will play havoc with our travel plans.

معنی(example):

بی‌احتیاطی او می‌تواند برنامه زمانی پروژه را به هم بریزد.

مثال:

His carelessness can play havoc with the project timeline.

معنی فارسی کلمه play havoc with

: معنی play havoc with به فارسی

ایجاد اختلال و بی‌نظمی در چیزی.