معنی فارسی play politics

B2

شکل‌گیری مشترکات و رقابت‌های نیابتی برای دستیابی به منافع شخصی یا سازمانی در حوزه‌های اجتماعی.

To engage in manipulative or strategic actions in social or political contexts.

verb
معنی(verb):

To act or say something according to political ambition, self-interest, and gamesmanship instead of moral conviction and altruism; to politick

example
معنی(example):

او تمایل دارد که به سیاست‌بازی بپردازد به جای اینکه بر مسائل واقعی تمرکز کند.

مثال:

He tends to play politics instead of focusing on real issues.

معنی(example):

در کسب و کار، معمول است که برای پیشرفت، سیاست‌بازی کرد.

مثال:

In business, it's common to play politics to get ahead.

معنی فارسی کلمه play politics

: معنی play politics به فارسی

شکل‌گیری مشترکات و رقابت‌های نیابتی برای دستیابی به منافع شخصی یا سازمانی در حوزه‌های اجتماعی.