معنی فارسی playwrightess

B1

نویسنده زن تئاتر، زنی که برای تئاترها و نمایشنامه‌ها می‌نویسد.

A female playwright who writes plays for the theater.

example
معنی(example):

زن نویسنده تئاتر به خاطر داستان‌گویی نوآورانه‌اش شناخته شده است.

مثال:

The playwritess is known for her innovative storytelling.

معنی(example):

بسیاری از شرکت‌های تئاتر به دنبال نویسندگان زن برای خلق آثار جدید هستند.

مثال:

Many theater companies are looking for playwritesses to create new works.

معنی فارسی کلمه playwrightess

: معنی playwrightess به فارسی

نویسنده زن تئاتر، زنی که برای تئاترها و نمایشنامه‌ها می‌نویسد.