معنی فارسی plenishment
B1پر شدن یا تامین به اندازه کافی منابع و ملزومات.
The act of filling or supplying to the required level.
- NOUN
example
معنی(example):
تکمیل منابع برای پروژه بسیار حیاتی بود.
مثال:
The plenishment of resources was crucial for the project.
معنی(example):
تکمیل به معنای اطمینان از در دسترس بودن تمام ملزومات ضروری است.
مثال:
Plenishment involves ensuring all necessary supplies are available.
معنی فارسی کلمه plenishment
:
پر شدن یا تامین به اندازه کافی منابع و ملزومات.