معنی فارسی pleny

B1

نشست‌ها یا جلسات که در آن افراد به طور فعال مشارکت می‌کنند.

Gatherings where individuals actively participate and contribute.

example
معنی(example):

جلسات پنی نفس تازه‌ای بودند.

مثال:

The pleny gatherings were a breath of fresh air.

معنی(example):

او از مشارکت در جلسات پنی لذت می‌برد.

مثال:

She enjoyed the pleny when everyone contributed.

معنی فارسی کلمه pleny

: معنی pleny به فارسی

نشست‌ها یا جلسات که در آن افراد به طور فعال مشارکت می‌کنند.