معنی فارسی plex
B2یک شبکه یا توده از اعصاب یا رگهای خونی.
A network or cluster of nerves or blood vessels.
- NOUN
example
معنی(example):
پلیکس اعصاب در بدن برای حرکت مهم است.
مثال:
The plex of nerves in the body is important for movement.
معنی(example):
بسیاری از رگهای خونی یک پلیکس در اطراف اعضای بدن تشکیل میدهند.
مثال:
Many blood vessels form a plex around the organs.
معنی فارسی کلمه plex
:
یک شبکه یا توده از اعصاب یا رگهای خونی.